تأمل مرحلهاي است كه در آن شما خلاقانه و مبتكرانه راهحلهاي ممكن را براي مسئلهاي كه تعريف كردهايد، توليد ميكنيد. تأكيد در اينجا روي كاربرد طيفي از «آغازگرها» و «تختههاي پرش» متفاوت براي توليد تداعي کننده ها و ايده هاست.
درست مانند بارش افكار، بهترين حالت براي تأمل، انجام دادن آن در وضعيت راحت، خود انگيخته و با ذهن باز است و به جاي ارزيابي نقادانه پيشنهادها، روي تفكر خلاق تأكيد ميشود.
تفاوت سينكتيكز با بارش افكار و رويكردهاي ديگر خلاقيت در شيوه رسمي و سامان يافته آن براي شروع مقايسه و خلق ايدههاي تازه و حل شدن مسئله مي باشد.
با وجود اين، يك راه مفيد براي آغاز كردن فرايند توليد ايده سينكتيك، استفاده از بارش افكار پيرامون مسئله به صورت عادي است. اين كار طيفي از راه حلهاي ممكن را براي مسئله توليد ميكند.
اگر هيچ يك از اينها مسئله را حل نكرد، گام بعدي استفاده كردن از يكي از 22 آغازگر زير در تلاش براي رهايي از الگوهاي موجود تفكر است. اين آغازگرها بازتاب كارهايي هستند كه با انجام دادن آنها ميتوانيد در تلاش براي حل مسئله، محصول، خدمت يا رويكرد فعلي خود تغيير ايجاد کنيد. آنها عبارتند از:
1- كاهش: بخشهايي از رويكرد فعلي را كنار بگذاريد، يا ساده كنيد؛
2- تكرار: بخشهايي از آن را دوباره به كار ببريد يا منابع را به نحو قابل توجهي افزايش دهيد تا بتوانيد رويكردهاي موجود را به سطح جديدي برسانيد؛
3- تركيب: رويكردهاي موجود را با رويكردهاي ديگر مخلوط (تركيب) كنيد؛
4- افزودن: رويكردهاي موجود را بزرگتر يا قويتر كنيد، يا عناصري به آنها بيفزاييد؛
5- انتقال: رويكردهاي موجود را به موقعيتهاي متفاوت منتقل كنيد و ببينيد اين موقعيتها براي تطبيق با اين رويكردها چگونه تغيير ميكنند؛
6- همدلي: خودتان را به جاي مشتريانتان بگذاريد يا وانمود كنيد كه مسئله خود شما هستيد: از اين منظر، چه تفاوتي در نحوه كارتان پديد خواهد آمد؟
7- پوياسازي: به مسئله جان بدهيد. به آن به عنوان يك موجود زنده نگاه كنيد.
8- منطبق كردن: موقعيت موجود را با مفاهيم يا ايدههاي جديد كه احتمالاً به صورت تصادفي توليد شدهاند، منطق كنيد.
9- تغيير مقياس: در اين مورد فکر کنيد که اگر مقياس مسئله را بزرگ يا بسيار کوچک کنيد چه اتفاقي خواهد افتاد.
10- جانشين کردن: عناصر رويکرد فعلي خود را با عناصر ديگري تعويض کنيد. بخشهايي از رويکردهاي ديگر را به جاي آنها قرار دهيد.
11- قطعه قطعه کردن: مسئله يا رويکرد فعلي خود را تقسيم کنيد. اگر بخشهايي از مسئله را حل کنيد، آيا اين کار کمکي به حل بخشهاي ديگر خواهد کرد؟ آيا افراد ديگر ميتوانند به شما در حل بخشهايي از مسئله به نحو مؤثرتري کمک کنند؟
12- مجزا کردن: آيا نگاه کردن فقط به بخشي از مسئله ارزش دارد؟ آيا افراد درباره بخشهاي ديگر واقعاً نگرانند؟
13- تغيير شکل: «شکل» محصول، راه حل يا خدمت فعلي خود را عوض کنيد: آن را گسترش يا امتداد دهيد، به آن به يک شکل متفاوت، تغيير يافته فکر کنيد.
14- پنهان کردن: در اين مورد فکر کنيد که آيا ميتوانيد مشکل را با پنهان يا استتار کردن آن (که در مواردي يک راه درست است) حل کنيد.
15- نقض کردن: در اين مورد فکر کنيد که عکس آنچه ميخواهيد را عمل کنيد (براي مثال: چگونه ميتوان مشکل را تشديد کرد؟) سپس آن را معکوس کنيد.
16- تقليد مضحک: در مورد جنبههايي از مسئله يا راه حل خود فکر کنيد که ميتوان آنها را مسخره کرد. ببينيد که آيا اين کار زمينه را تغيير ميدهد يا تغييراتي را مطرح ميکند.
17- خيالپردازي: در مورد خدمت خود خيالپردازي کنيد. فکر کنيد در غير عاديترين تخيلات خود آن را چگونه خواهيد ديد.
18- قياس کردن: به قياسهايي براي خدمت يا محصول خود فکر کنيد و اينکه آن را در رشتههاي ديگر با چه چيز ميتوانيد مقايسه کنيد. مردم با مشکلات مشابه چگونه برخورد ميکنند؟
19- هيبريد کردن: در اين مورد فکر کنيد که اگر رويکرد فعلي خود را با چيزي بسياري متفاوت تقاطع بدهيد چه روي خواهد داد. آيا اين کار ايدههاي جديدي به ذهنتان ميآورد؟
20- دگرديسي: در اين مورد فکر کنيد که در صورت تداوم، روندهاي فعلي چه تاثيري بر محصول يا خدمت شما خواهند گذاشت ـ آيا وضع بدتر خواهد شد يا از اهميت مشکل به تدريج کاسته خواهد شد؟
21- نمادسازي: چگونه ميتوانيد محصول يا خدمت خود را به ابتداييترين شکل آن تبديل کنيد؟ چگونه ميتوانيد آن را به چيزي تبديل کنيد که درک فوري آن ساده باشد؟
22- اسطورهاي کردن: با اندکي پيشتر رفتن، چگونه ميتوانيد به آن جايگاهي نمادين، «شمايلي» يا «اسطورهاي» بدهيد؟
از اين آغازگرها به عنوان نقاط شروع براي بارش افکار بيشتر استفاده کنيد («چه بايد بکنيم تا محصول خود را در بازار به جايگاهي نمادين و شاخص، برسانيم؟»)
باز هم، وقتي اين کار را کرديد، اين نکته را ارزيابي کنيد که آيا براي مسئله (مشکل) مورد نظر خود راه حل رضايتبخشي داريد؟
اگر نداريد، وقت آن است که به مرحله بعد برويد: استفاده از «تختههاي پرش» سينکتيک براي برانگيختن ايدههاي تازه. اينها قياسهايي ميان وضع فعلي و ساير وضعيتها يا چيزها هستند. اين قياسها ممکن است قياسهاي کارکردي (با محصولات، خدمات و رويکردهاي ديگري که کار مشابهي انجام ميدهند)، قياس با پديدههاي ديگر (براي مثال، با يک توفان اقيانوسي، جنگل استوايي يا يک حفار مکانيکي) يا قياس امتداد يافته (مثلاً مقايسههايي با عواطف يا نمادها) باشند.
قياسها ممکن است نزديک يا بسيار دور از ذهن باشند: قياسهاي نزديک معمولاً سببب بهبود مداوم ميشوند، در حالي که قياسهاي دور از ذهن براي پديد آوردن تغييرات بنيادين در شيوه تفکر افراد مفيد هستند.